تابع محاسبه ب.م.م به روش بازگشتی

static int gcd(int x, int y)
{
    int Ret = 0;
    if (y <= x && x % y == 0)
        Ret = y;
    else if (x < y)
        Ret = gcd(y, x);
    else
        Ret = gcd(y, x % y);
    return Ret;
}

تابع معکوس یک رشته

public static string ReverseString(string s)
        {
            char[] arr = s.ToCharArray();
            Array.Reverse(arr);
            return new string(arr);
        }

ذخیره کردن هر نوع فایلی در متغیر byte

byte[] fd;
OpenFileDialog o = new OpenFileDialog();
if (o.ShowDialog() != DialogResult.Cancel)
{
    filename = o.FileName;
 
    FileStream st = new FileStream(filename, FileMode.Open, FileAccess.Read);
 
    FileInfo fi = new FileInfo(filename);
    fd = new byte[fi.Length];
 
    st.Read(fd, 0, (int)fi.Length);
    st.Close();
}

تنظیم تکس باس برای دریافت ورودی واحد پول "تومان"

private void txt1_TextChanged_1(object sender, EventArgs e)
      {
          
           
          if (txt1.Text == string.Empty)
          {
              return;
          }
          else
          {
              txt1.Text = string.Format("{0:0,00}", double.Parse(txt1.Text));
              txt1.Select(txt1.Text.Length, 0);
          }
      }

بدست آوردن میزان مصرف Cpu

public class CpuUsing    {
    private readonly PerformanceCounter _cpuUsing = new PerformanceCounter();
 
 
 
 
    public double Progress()
    {
        _cpuUsing.CategoryName = "Processor";
        _cpuUsing.CounterName = "% Processor Time";
        return _cpuUsing.NextValue();
    }
}
 
 
طریقه استفاده
باید قطعه کد زیر در رویداد کنترل تایمر نوشته شود و پروپرتی تایمر ترو شود
 
label1.Text = "میزان مصرف پردازنده : " + new CpuUsing().Progress()  + " % ";

تولید N عدد تصادفی بدونه تکرار - با استفاده از HashSet

public static int[] RandomNumbers(int n,int min,int max)
{
    Random rnum = new Random();
    HashSet<int> hset = new HashSet<int>();
    while (hset.Count < n)
        hset.Add(rnum.Next(min,max));
    int[] OutPut = hset.ToArray();
    return OutPut;
}

چیشده؟

 

 کلیک کنید ببینید چی شده

10 معیار برای اثبات اینکه شما کارآفرین هستید.

اینکه تصمیم بگیرید یک کارآفرین باشید، تعهدی بزرگ است که در آن مهارت ها و سبک زندگی شما بسیار دخیل است. تا کنون هیچ آزمون استاندارد یا گواهی نامه ای که داشتن آن برای ورود به عرصه کارآفرینی الزامی باشد وجود نداشته تا به شما در تصمیم گیری برای اینکه آیا برای کارآفرینی مناسب هستید یا خیر، یا آیا کارآفرینی برای شما مناسب است، کمک کند. یک دانشنامه MBA یا هر مدرک دانشگاهی دیگری هم چنین کاری را برای شما انجام نمی دهد.
از این رو، کمترین کاری که شما می توانید در این خصوص انجام دهید اینست که از مزایای برخی ابزارهای خود ارزیابی و راهنماهایی که در این زمینه وجود دارد، مانند معادله کارآفرینی نوشته کارول روث، استفاده کنید که بر ویژگی های شخصی و مهارت های مورد نیاز کارآفرینان تأکید می کند. پیش بینی من اینست که بالاخره یک روزی به دست آوردن یک گواهی نامه رسمی تر مانند آنچه وکلا و حسابداران باید داشته باشند، برای ورود به دنیای کارآفرینان الزامی خواهد بود.
اما تا آن زمان که چنین چیزی اتفاق بیفتد، توصیه من به شما اینست که این ده معیار را که در ادامه می آید در کنار آرمان های کارآفرینانه خود مدنظر قرار دهید؛ پیش از آنکه چنان شدید مشغول فعالیت های کارآفرینی شوید که دیگر بیرون آمدن از این فعالیت ها بسیار سخت باشد:

منتقدانه انگیزه خود را ارزیابی کنید.

آیا شما خسته شده اید و می خواهید از اینکه زیر دست یک رئیس باشید رها شوید یا اینکه مشتاق هستید که یک فناوری نو را به نمایش بگذارید؟ این ها دلایل معتبری برای اینکه یک کسب و کار را آغاز کنید نیستند. اما اگر تمرکز خود را بر حل یک مشکل حقیقی گذارده اید، به این باور رسیده اید که می توانید آنرا بهتر از هر کس دیگری انجام دهید، و اطمینان دارید که می توانید چندین کار را شخصاً انجام دهید، شما مجموعه ذهنی مناسبی برای راه اندازی یک کسب و کار جدید دارید.


به رئیس های متعدد جدیدتان سلام کنید.

وقتی کسب و کار خودتان را ایجاد می کنید، این شما نیستید که بر آن کنترل دارید. حتی به احتمال زیاد، آن آزادی را که در خیال خود تصور می کردید نخواهید داشت. شما توسط مشتریان، سهامداران، وام دهندگان کنترل خواهید شد – و شما شخصاً و در تمام اوقات، مسئول پاسخ دادن به همه آنها هستید.


ارزیابی کنید که تا چه اندازه می توانید با دیگران به خوبی کار کنید.

رویایی که بسیاری از افراد از شروع یک کسب و کار در ذهن خود می پرورانند، رها شدن از همکاران آزار دهنده و رئیس های غیر قابل تحمل است. اما حالا شما باید حتی با تعداد افراد بیشتری هم در تعامل باشید؛ افرادی که حسابداران، وکلا، و همین طور مشتریان و اعضای تیم جزء آنها هستند. شما باید در تعامل با افراد دیگر احساس آرامش کنید و مهارت های ارتباطی قوی داشته باشید.

مسئولیت های خودتان را افزایش دهید.

مالک یک کسب و کار بودن بسیار شبیه بزرگ کردن یک کودک است. اداره یک کسب و کار باید در 24 ساعت شبانه روز و 7 روز هفته در جریان باشد. اگر اتفاقی برای کسب و کارتان بیفتد (از دست دادن درآمد هم می تواند جزء این اتفافات باشد)، چگونه خانواده یا زندگی شخصی تان را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد؟ به یاد داشته باشید که شما مسئول یا مقصر آن هستید و این تقصیر به گردن شخص دیگری نیست.


نگاهی به تجربه مدیریتی و دانش خود درباره صنعتی که می خواهید در آن فعالیت کنید بیندازید.

اینکه بتوانید کارکنان و عاملان فروش خود را مدیریت کنید، مهارتی است که به دست آوردن آن پیش از راه اندازی کسب و کار خود ضروری است. شما همچنین باید از درون و بیرون صنعتی که در آن فعالیت می کنید شناخت داشته باشید. کار کردن در یک شرکت مشابه پیش از آغاز کسب و کار خودتان می تواند برای شما مفید واقع شود.


حساب روابط خودتان را با کسانی که آنها را می شناسید داشته باشید.

اگر کسب و کار شما به جایی می رسد به خاطر آنچه شما می دانید نیست بلکه سبب آن، افرادی است که آنها را می شناسید. ارزش ارتباطات خوب را باید با طلا سنجید. آنها منافعی را از جانب سرمایه گذاران و وام دهندگان برای شما ایجاد می کنند، و شما منابع تأمین مالی، قیمت ها، و شرایط و مقررات بهتری از تأمین کنندگان تجاری و ارائه دهندگان خدمات حرفه ای دریافت خواهید کرد.


در مورد رابطه خود با پول صادق باشید.

انتظار این را نداشته باشید که فقط به صرف اینکه کسب و کاری را راه اندازی کرده اید، رابطه شما با پول تغییر کند. راه اندازی یک کسب و کار همچنان که به یک مدیریت مالی قابل اتکا نیاز دارد، نیازمند منابع مالی نیز هست. آیا در وجود شما ترس و نگرانی از هزینه کردن پول هایتان هست یا آیا شما از ریسک های اقتصادی به هر قیمتی اجتناب می کنید؟


نوع شخصیت خود را ارزیابی کنید.

اگر شما شخصی هستید که به دنبال ثبات و کنترل است، یا اینکه موقعیت هایی را ترجیح می دهید که همه چیز طبق برنامه پیش می رود، گذر از راه پر فراز و نشیب یک کسب و کار جدید ممکن است برای شما مناسب نباشد. هر کسب و کار جدیدی برای خودش بالا و پایین های زیاد، و موقعیت های پیش بینی نشده فراوانی دارد.


وضعیت بازار و رقبای خود را بررسی کنید.

برای اینکه از کسب و کار خود یک برند ساخته و حمایت سهامداران را به دست آورید، نیاز دارید بدانید چرا و چگونه می توانید بهتر از رقبایتان باشید. رقبای شما – خواه قوی باشند یا خواه ضعیف – بر اینکه کسب و کار شما تا چه اندازه موفق خواهد بود تأثیر می گذارند.


پتانسیل کسب و کار خود را برای رشد آزمون کنید.

کسب و کارهای موفق به اتوماسیون سازی و تفویض اختیار وابسته هستند. آیا می توانید به کارکنان دیگر خود، انجام دادن کاری را که خودتان عهده دار انجام آن هستید، آموزش دهید؟ اگر کسب و کار شما تنها بر توانایی های ذهنی و مهارت های شما متکی باشد، ممکن است یک شغل موفق داشته باشید، ولی قطعاً کسب و کار موفقی نخواهید داشت.
با این دید که این گام ها خیلی منفی هستند آنها را طی نکنید، ولی حتماً به یاد داشته باشید که ریسک هایی که شما با آنها مواجه هستید هم بسیارند. آمارها بیانگر آنست که نرخ ناکامی و شکست کسب و کارهای جدید در پنج سال آغازین فعالیتشان، در حد و در حدود 90 درصد است. این آمار بیانگر اینست که تعداد زیادی از کارآفرینان، با مشکلاتی بیشتر از آنچه آمادگی و انتظارش را داشته اند روبرو می شوند. بنابراین پیش از اینکه زمان، پول، و انرژی ارزشمند و محدود خود را برای راه اندازی یک کسب و کار صرف کنید، یک بار دیگر فکر کنید و اگر همچنان مصمم بودید، برای اجرایی کردن آن اقدام کنید.

قوانین جدید بازاریابی

اگر گمان می کنید که قوانین و قواعد بازاریابی امروزی با آنچه که ما در بیست – و حتی ده سال – گذشته شاهد بوده ایم، یکسان است و در رویکردهای بازاریابی و تبلیغات هیچ تغییری حادث نشده، بدانید که سخت در اشتباه هستید.
دلیل این امر ساده و روشن است: قوانین که امروزه کار می کند، درست در نقطه مقابل قوانین سال های گذشته قرار دارد.


قوانین بازاریایی در زمان قدیم

ذیلاً به سه قانون مهم بازاریابی قدیمی که در بسیاری از دوره های آموزشی تدریس می شده و اکثر شرکت ها نیز به آنها پایبند بوده اند اشاره می شود:

  • قانون اول: محصولی بسازید که برای تعداد زیادی از مصرف کنندگان یا خریداران جذاب باشد.
  • قانون دوم: سعی کنید تا جایی که ممکن است پیام خود را به سمع و نظر گروه انبوهی از مخاطبان خود – که پیام برای آنها جذاب است – برسانید.
  • قانون سوم: یک نام تجاری قابل تشخیص که می توان آن را به دسته های بیشتر محصول تعمیم داد، ایجاد کنید.

هر چند در گذشته شرکت ها با پیروی از همین قوانین می توانستند برندهای قدرتمندی همچون سونی یا کوکاکولا را خلق کنند ولی امروزه بازاریابی از طریق سخن پراکنی گسترده (Broadcast Marketing) کارایی خود را از دست داده است زیرا:

  1. اینترنت و وفور انواع رسانه ها، مشتری ها و مصرف کنندگان را به گروه های کوچکتری تقسیم کرده است.واضح است که هر گروه دارای ویژگی ها، علایق و منافع خاص خود است.
  2. پیام هایی که به سمع و نظر این گروه ها می رسد باید کاملاً سفارشی شده و خاص باشد تا بتوان از این طریق نظر آنها را جلب نمود.
  3. امروزه تعداد برندها و پیام های تبلیغاتی آن قدر زیاد شده که مخاطبان به راحتی از آنها چشم پوشی می کنند.
  4. به عبارت دیگر، روشی که برای کوکاکولا کار کرده، قرار نیست برای شما هم کار کند.

قوانین جدید بازاریابی

اینها قوانینی است که امروزه برش دارد:

  • قانون اول: محصولی بسازید که گروه کاملاً خاصی از مخاطبان را هدف می گیرد.
  • قانون دوم: بن مایه پیام های خود را به گونه ای طراحی نمایید که با استفاده از آنها بتوانید مخاطب را به هوادار تبدیل کنید.
  • قانون سوم: هوادارانی داشته باشید که نام برند و پیشنهادهای شما را تبلیغ و ترویج کنند.

همانطور که در بالا اشاره کردم اوضاع در گذشته کاملاً به گونه ای دیگر بوده است:

  1. قوانین قدیمی بر انتشار گسترده پیام از طریق به کارگیری انواع رسانه های گروهی تمرکز داشته ولی امروزه قوانین جدید از پخش محدود و کاملاً هدفمند سخن می گوید.
  2. پیش از این، هدف اصلی بازاریاب ها رساندن پیام به انبوه مخاطبان بوده ولی امروزه رساندن پیام به گروه کوچکی از جامعه مدنظر است.
  3. در قوانین قدیمی، شما در کنترل برند و سرنوشت آن قرار داشته اید ولی اکنون و طبق قوانین جدید، این کنترل در دستان مشتری های شما قرار دارد.

در پایان فراموش نکنید که بی اعتنایی به قوانین جدید و نادیده گرفتن تفاوت های بین قوانین سابق و کنونی، می تواند برای هر بازاریابی خطرناک باشد.

بازاریابی چریکی چیست

بازاریابی چریکی (Guerrilla Marketing) بخش زیادی از برنامه ها و راهبرد ها را برای توسعه و حفظ یک کسب وکار به کارگیری می نماید.

 
از جمله معایب بازاریابی سنتی (traditional marketing) هزینه بر بودن آن است. تا آنجا که اغلب مدیران شرکت های کوچک علی رقم علاقه به بهره گیری از آن، امکان تقبل هزینه های آن را ندارند. این نیاز موجب بروز نوعی بازاریابی برای شرکت های کوچک شد. البته شرکت های متوسط و بزرگ نیز از آن بی بهره نمانده اند. در ادبیات مدیریت بازاریابی، از بازاریابی چریکی به عنوان بازاریابی بدون هزینه نیز نام برده شده است.
در واقع بازاریابی چریکی نوعی از برنامه های بازاریابی است که در آن تلاش بر استفاده از پروموشن هایی بر پایه نوآوری و خلاقیت و برخلاف شرایط روتین انجام شود که دارای حداکثر بازده ممکن است.
 
بازاریابی چریکی همانگونه که از نام آن پیداست مانند چریک ها است. همان گونه که می دانید افراد در جنگ های چریکی یا نامنظم از حرکات غیرمعمول و نا منظمی از قبیل کمین، حملات و حرکات تعجب آور استفاده می نمایند. در بازاریابی چریکی نیز از برنامه های مشابه در صنعت بازاریابی استفاده می نمایند و با پروموشن ها و برنامه های خود مخاطبان را متعجب و به خود جذب می نمایند. بازاریابی چریکی با هزینه ای که برای تبلیغات می کند حداکثر توجه و احساسات مشتری را در مقایسه با بازاریابی سنتی در نظر می گیرد و نتیجه آن حفظ تبلیغ در حافظه مشتری است.
 
مدیران در بازاریابی چریکی هفتاد درصد بودجه های خود را صرف تبلیغات و سی درصد را نیز صرف سایر ابزار های بازاریابی می نمایند.
 
چند مثال از بازاریابی چریکی موجب درک بهتر این موضوع می شود.
 
یک شرکت ارائه دهنده خدمات تناسب اندام برای تبلیغات این شرکت یک صندلی را در برخی ایستگاه های اتوبوس طراحی نموده استکه افراد در زمان نشستن بر روی صندلی وزن و اضافه وزنشان را نشان می دهد، در نهایت این تبلیغ، مواردی را به عنوان راه حلی برای تناسب اندام به مخاطبین نشان می دهد.
 
مثال دیگر مربوط به یک شرکت تولید چسب می باشد. این شرکت به منظور انجام بازاریابی چریکی، سکه های طلا را به کمک چسب بسیار محکم خود در خیابان های می چسباند و وقتی که افراد با این سکه ها مواجه می گردند و قصد برداشتن آن ها را دارند، قدرت جدا کردن آن ها را نداشتند.
 
مثال سوم؛ حتما شرکت Nikon را می شناسید. این شرکت در یک کمپین تبلیغات چریکی تعداد زیادی فلش در محل های متفاوت نصب کرده است که هنگام عبور افراد از این محل ها تصویر خبرنگارانی را نشان می دهد که به وسیله دوربین و فلش هایشان از این افراد در حال عکسبرداری هستند در نهایت تبلیغ دوربین Nikon را نمایش می دهد.
 
در واقع بازاریابی چریکی تبلیغاتی هوشمندانه با حداقل هزینه و حداکثر کارائی را ارائه می نماید. از جمله اصولی که بازاریابی چریکی را متمایز می نماید اساس آن است. بازاریابی چریکی بر اساس روانشناختی افراد و طرز فکر و همچنین واکنش آنها، تاکید بر منافع به جای فروش، تمرکز بیشتر بر بازار هدف در مقابل بازاریابی انبوه و بکارگیری بیشتر از تکنولوژی ها در بازاریابی می باشد.
 
مشاورین پارک بازاریابی ایران مراحل انجام بازاریابی چریکی را به ساده چنین بیان نموده اند:
 
ابتدا بازار را تحت نظر بگیرید (یعنی تحقیقات بازار را به صورت مستمر انجام دهید)
در گام دوم خدمت، بازار، محصول، گزینه های رسانه ای، مصرف کنندگان، رقابت ، تکنولوژی، را شناسایی نمایید
با همفکری برخی مشتریان وفادار، مواردی از مزیت های محصول و شرکت را شناسایی کنید و به این طریق تمایز رقابتی شرکت خود را شناسایی نمایید.
 
روش های نفوذ را با زمان و مکان دقیق و مجریان آن به شیوه های خلاقانه مشخص نمایید.
مدیران در مرحله  نهایی می توانند با برنامه های مشخص به بازار حمله برده و تا حصول نتیجه مورد نظر از اجرا، حمایت لازم را به دست آورند. اجرای برنامه ها را در زمان های مشخص ارزیابی نمایید و روش هایی که اثربخشی لازم را ندارند حذف نموده و آنها را با روش های خلاقانه جدیدی جایگزین نمایید. به شکلی که این برنامه ها بتوانند با هزینه حداقل، حداکثر نتیجه را کسب نمایند. مشاورین پارک بازاریابی ایران همواره از روش های بومی شده برای حمله به بازار ها و برندهای بزرگ استفاده می نمایند.

هشت نکته بازاریابی ایمیلی حرفه ای

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که بخواهید ایمیل تبلیغاتی ارسال کنید، و برای تک تک جمله های آن فکر و زمان زیادی گذاشته اید. اما بعد از چند روز از ارسال، متوجه موضوع ناراحت کننده ای میشوید، ایمیل های ارسالی شما آنقدرها هم که فکر میکردید باز نشده اند و حتی از بین افرادی که ایمیل را خوانده اند تعداد بسیار اندکی روی لینک مورد نظر شما کلیک کرده یا عمل خواسته شده شما را انجام داده اند! این وضعیت ناامید کننده است!

پس چطور ایمیل مارکتینگ به عنوان دومین ابزار پرکاربرد مارکتینگ در دنیا با بازدهی بالا به شمار میرود؟ چطور میتوانید افراد را متقاعد کنید که ایمیل شما را خوانده و به خواسته شما عمل کنند؟

اصلا کار سختی نیست! شما در این مقاله و مقالات آینده مهمترین توصیه ها را در خصوص افزایش نرخ بازدهی ایمیل مارکتینگ خواهید خواند!

اگر یکی از این دو ایمیل به دست شما برسد کدام را باز خواهید کرد؟ ایمیل از طرف یک دوست صمیمی یا ایمیلی از طریق سامانه ارسال انبوه؟

بنابراین وقتی به لیستی از ایمیل ها، مطلبی ارسال میکنید، دقیقا چه میخواهید؟ میخواهید شیوه نگارش شما طوری باشد که گویی به یک سری افراد بی هویت چیزی ارسال میکنید؟ میخواهید مانند همان هایی باشید که وقتی به شما ایمیل ارسال میکنند چیزی جز حس تلف کردن وقت در شما به وجود نمی آید؟

بیایید روراست باشیم! اگر میخواهید مشتریان شما ایمیل شما را بخوانند، باید آنها را دوست خود به حساب آورید!

شما قاعدتا به دوست خود احترام گذاشته و به او اعتماد میکنید، پس بهتر است به خواسته ی مشتریان خود احترام گذاشته و در طراحی ایمیل های خود به 8 نکته زیر توجه کنید:

  1. روی صحبتتان با شخص باشد.
    سعی کنید کمتر با گروهی از آدمها صحبت کنید، طوری متن ایمیل خود را تنظیم کنید که هر فرد احساس کند این ایمیل تنها برای او ارسال شده است. در واقع ایمیل های "شخصی سازی شده" ارسال کنید.
  2. وقت مشتریان را تلف نکنید.
    تنها زمانی ایمیل ارسال کنید که چیزی ارزشمند و مفید برای مشتریان خود داشته باشید.
  3. مفید باشید.
    ایمیل ارسالی شما تنها در زمانی نباشد که شما از آنها چیزی میخواهید. همانند یک دوست واقعی، مفید، بخشنده و دوست داشتنی باشید.
  4. از نام واقعی خود استفاده کنید.
    نام و شهرت خود را در هر ایمیل ذکر کنید. چنین ایمیلی شخصی به نظر میرسد. اینطور نیست؟
  5. قابل اعتماد باشید.
    بگذارید مشتریان شما بدانند چه چیزی از شما انتظار میرود. طبیعی است که پیام های فروش نیز باید جزیی از ایمیل مارکتینگ باشد. اما دقت کنید، در زمان درست از این نوع ایمیلها استفاده کنید.
  6. عجیب غریب نباشید!
    حتما ایمیل ها را شخص سازی کنید! اما یه روند را همیشه ادامه ندهید، به عنوان مثال بیش از حد از اسم افراد استفاده نکنید، ممکن است مانند مراکز تلفن عمومی به نظر برسد.
  7. طرف آنها باشید.
    به مشتریان خود یادآوری کنید که آنها تنها نیستند. به آنها بگویید که دردشان را میفهمید و بپرسید که کمک نمیخواهند؟
  8. برای خواندن پاداش بدهید.
    به افرادی که ایمیل خود را میدهند سود برسانید. چگونه؟ شاید اشتراک گذاری یک نوشته خوب، عکس زیبا یا حتی حسی خوش آیند. چیزی که تنها از باز کردن ایمیل شما نصیبشان میشود.

 

این 8 نکته بسیار ساده می باشد، اما معمولا فراموش می شود.
پس این راه حل های به ظاهر ساده را از دست ندهید!

منطق در تجارت!

استدلال غلط:افراد بهتر

کار سختی نیست که به کارمندان‌ تان تفهیم کنید افراد برتر هستند که می‌توانند در رقابتی نابرابر وارد شوند. این همان چیزی هست که آن‌ها دوست دارند بشنوند. قطعا در یک مبارزه‌ی تجاری، کیفیت نیز مثل کمیت، یک عامل مهم محسوب می‌شود، اما نیروی برتری جویی، بر اکثر تفاوت‌های کیفی غلبه می‌کند. به عنوان مثال اگر ضعیف‌ ترین تیم لیگ والیبال کشور، بتواند 7 یار را در مقابل بهترین تیم که 6 یار دارد به میدان بفرستد، به احتمال بسیار زیاد پیروز خواهد شد. در بحث تجارت کسب و کار که نبرد ماهیتی بزرگ‌ تر دارد، کسب امتیازات کیفی بسیار مشکل‌ تر است.
یک مدیر با تجربه، هیچ‌ گاه یک گفتگوی مفید از پیش اندوخته و اجماع آنی فروش را با واقعیت صحنه‌ی بازاریابی اشتباه نمی‌گیرد. یک فرمانده‌ی خوب هرگز استراتژی ارتش را بر اساس داشتن افراد بهتر، بنا نمی‌کند. یک مدیر در عرصه‌ ی بزرگ تجارت نیز چنین کاری را نخواهد کرد.
به افراد خود این چنین بگویید که آن‌ها چقدر فوق‌العاده هستند، اما هرگز برای پیروزی در این نبرد سنگین روی افراد برتر خود حساب نکنید، چرا که برای پیروزی در نبرد به یک استراتژی برتر نیاز است.
هنوز هم بسیاری از شرکت‌ها شدیدا به این استراتژی اعتقاد دارند. آن‌ها متقاعد شده‌اند که می‌توانند در رقابت‌های کاری، بهترین افراد را جذب کنند و با برنامه‌های آموزشی می‌توانند برتری افرادشان را حفظ کنند.  احتمال کنار هم گذاشتن افراد برتر در یک مجموعه‌ی کوچک وجود دارد، اما هر چه شرکت بزرگ‌ تر باشد به همان انداز ه کارمند متوسط خواهد داشت. 
هنگامی که بحث شرکت‌های خیلی بزرگ به میان می‌آید، با نگاه آماری، احتمال جمع‌آوری یک تیم برتر، تقریبا صفر می‌شود.
 

استدلال غلط:محصول بهتر

استدلال اشتباه  دیگری که در ذهن مدیران می باشد، این است که محصول بهتریعنی پیروزی حتمی.
در ذهن بسیاری از مدیران بازاریابی این نظریه وجود دارد که صداقت و حقیقت بالاخره آشکار خواهد شد. به عبارت دیگر اگر حقیقت را می‌گویید، فقط لازم است که یک آژانس تبلیغاتی خوب پیدا کنید تا این حقایق را به مشتریان انتقال دهد و نیز یک فروشنده خوب که با ارائه‌‌ی مستقیم اطلاعات می‌تواند  موفقیت‌ تان را تضمین کند.
ما به این روش تجلی اطلاعات از درون به بیرون می‌گوییم، نظریه‌ای که حقیقت آن را تا حدودی شرکت تبلیغاتی یا پرسنل فروش می‌توانند آشکار و از این حقیقت برای روشن شدن ذهن مشتری و زدودن تصورات غلطی که دارد، استفاده کنند.
البته بدیهی است که تصورات غلط با تلاش تبلیغاتی کوتاه مدت یا افزایش نقطه‌ای فروش به آسانی تغییر نمی‌کند.
حقیقت چیست؟ درون هر انسانی یک جعبه ی سیاه کوچک وجود دارد. هنگامی که یک مشتری به ادعای فروش یا ادعاهای تبلیغاتی شما بر می‌خورد، درون این جعبه را نگاه می‌کند و با حدس میزان واقعی فروش می‌گوید این درست است یا این غلط است.
بیهوده تلاش نکنید تا ذهن انسان‌ها را تغییر دهید. هنگامی که ذهن تصمیمی می‌گیرد، تغییر دادن آن تقریبا غیر ممکن است.
 

حال حقیقت چیست؟

حقیقت، درکی است که درون ذهن هر مشتری قرار دارد و بسیار محتمل است همان حقیقتی نباشد که شما می‌پندارید، اما به خاطر داشته باشید که این تنها حقیقتی است که می‌توانید با آن در ارتباط باشید. شما مجبورید آن را بپذیرید و بعد به آن بپردازید.
 

علت ثروتمند نشدن افراد باهوش؟

حتی اگر بتوانید مشتری را متقاعد کنید که محصول بهتری دارید، به سرعت یک تفکر دیگر به ذهن مشتری می‌آید: اگر موبایل شما بهتر از موبایل های سامسونگ است چرا بازار را مثل سامسونگ در دست ندارید؟ حتی اگر چند جعبه‌ی سیاه هم با شما موافق باشند، صاحبان این جعبه‌های سیاه خیلی زود  اجازه می‌دهند که اکثریت شرکت‌های کم فروش به قضاوت آن‌ها حکومت نکنند.
پاسخ به این سؤال اگر شما خیلی زرنگ هستید پس چرا پولدار نیستید؟ بسیار سخت است. در یک مبارزه‌ بازاریابی شما نمی‌توانید فقط به وسیله‌ صداقت پیروز شوید. البته این توهم هم وجود دارد که در دراز مدت محصول بهتر برنده خواهد شد. اما تاریخ ارتش و بازاریابی توسط برنده‌ ها نوشته می شود، نه بازنده‌ها . توانایی واقعیت دارد و برند‌ه‌ها همیشه محصولات بهتری دارند و همیشه برای گفتن این چیزها آماده هستند.
 

بازاریابی مثل یک نبرد

امروزه بازار مانند یک مهمان چای است. مبارزات در حال گسترش در همه‌ی نقاط دنیا به چشم می‌خورد. هر کسی به دنبال تجارت و سهم خود از جهان است.
بنابراین در حال حاضر دانستن اصول مبارزه‌ بازاریابی، مهم‌تر از هر زمان دیگری است. شرکت‌ها باید یاد بگیرند که با رقبای خود چگونه دست و پنجه نرم کنند، چگونه بر قدرت آن‌ها غلبه کنند و از نقاط ضعف‌ شان بهره ببرند.
سازمان‌ها باید یاد بگیرند که قرار نیست کسی یا شرکتی برای موفقیت کسی یا شرکت دیگر بمیرد، بلکه مساله‌ مهم این است که هر کارمند باید برای موفقیت شرکت خود بمیرد.

راهبردهای پیشرفت در کسب و کار!

یکی از مهم ترین مسائل در کسب و کار آشنایی با حقیقت های تلخ است. این نکته در هر شرایطی ارزشمند است، ولی اهمیت آن بیشتر زمانی است که می‌خواهید بازار را برای محصول و یا خدمات خود ارزیابی کنید. یکی از این حقایق تلخ این است که شما معمولا نمی‌دانید چه چیزهایی را نمی‌دانید. به ویژه این‌که تا زمانی که کسب وکار خود را شروع نکرده‌اید نمی‌ دانید بازار چگونه به طرح اقتصادی شما جواب خواهد داد.
 

تلاش شما=نبودن بازار

دو رکن اصلی بازار: تقاضا و وابستگی است.
تقاضا چیست؟ به این مفهوم است که چه تعداد مشتری برای محصول یا خدمات من پول خرج خواهد کرد.
وابستگی چیست؟ به این معنی است که چه تعداد مشتری محصول یا خدمات من را خواهد خرید. برای این‌ که یک محصول بتواند به اندازه‌ی قابل توجهی پیشرفت کند یا باید تقاضای زیادی داشته باشد و یا وابستگی بالایی بین مشتریان ایجاد کند. البته داشتن هر دوی آن‌ها بسیار بهتر است.
حال یک سوال؟

«آیا تعداد کافی از مردم تعداد کافی از محصول مرا خریداری می کنند؟»

جواب دادن به این سوال بسیار مشکل است. اکثر اشخاص زرنگ در مورد این سوال دچار مشکل می‌شوند. به عنوان مثال خیلی از متخصصین اعتقاد داشتند هیچ نیازی به یک کامپیوتر تبلت مانند نیست، چرا که حس می‌کردند هیچ خلایی بین لپ‌تاپ و موبایل‌های هوشمند وجود ندارد. ولی استیو جابز این عقیده را نداشت.
3 میلیون دستگاه آی‌پد  در 80 روز اول به فروش رفت. در همین الان که شما مشغول خواندن این مقاله هستید تقریبا 10 میلیون دستگاه آی‌ پد فروخته شده است و کماکان این دستگاه برای شرکت اپل درآمدزایی می‌کند. به وضوح دیده می‌شود که تقاضای بسیار زیادی به آی‌ پد در بازار وجود دارد.
امروزه تمام شرکت‌های تکنولوژی به دنبال عرضه محصولی هستند که بتواند با آی‌ پد مقابله کند. در نتیجه به وضوح دیده می‌شود که بازار برای یک چنین محصولی کاملا وجود دارد. استیو جابز در این مورد کاملا درست پیش‌ بینی کرده بود. تعداد کافی مشتری به اندازه‌ی کافی به آی‌ پد اهمیت می‌دهند.
حال یک اشتباه!!

«اشتباهی که برای شرکت مک‌ دونالد به قیمت 300 میلیون دلار تمام شد»

در سال 1996 میلادی تیم تحقیقاتی شرکت مک‌ دونالد متوجه شد که جمعیت افراد بالغ جامعه به شدت در حال افزایش است. بنابراین از این فرصت استفاده کرد و همبرگر مخصوص خود را با نام آرچدلوکس که برای ذائقه‌ی افراد بالغ تهیه شده بود به بازار عرضه کرد.
در همان زمان برآورده شده بود که هزینه های مربوط به تحقیقات، تولید و بازاریابی این محصول برای شرکت مک‌ دونالد 300 میلیون دلار خرج برداشته است. ولی مردم به هیچ‌ وجه با این محصول ارتباط برقرار نکردند. مشتری‌ها همان محصولات سنتی را می‌خواستند که توسط ری‌ کروک، بنیان‌گذار مک‌ دونالد سال‌ها پیش معرفی شده بود. برای همین در بازار جایی برای چنین محصول جدیدی باز نشد.
حال نتیجه !
 
اول این که من و شما هم ممکن است به راحتی دچار اشتباه شویم. دوم این‌ که تحقیقات به طور مسلم نمی‌توانند بگویند که آیا مشتری بابت این محصول پولی پرداخت خواهد کرد یا خیر.
پس: تا زمانی که محصول خود را برای فروش به بازار عرضه نکرده باشید نمی‌توانید به طور صد در صد مطمئن شوید که آیا با استقبال مواجه می‌شود یا خیر.
 

روبه روشدن با واقعیت

برای بسیاری از صاحبان مشاغل این  واقعیت بسیار تلخ است، ولی باید بدانید یکی از نکاتی که در زندگی افراد موفق کشف می‌شود این است که آن‌ها با واقعیت به طور منطقی کنار می‌‌آیند. شرکت‌های موفق در حال توسعه همیشه می‌توانند به طور موثر با عدم قطعیت‌هایی که در بازار وجود دارد برخورد کنند. اگر این‌گونه عدم قطعیت‌ها شما را مضطرب می‌کند به احتمال زیاد برای گشترش شرکت خود به مشکل برخواهید خورد.
کارآفرینان موفق باید بتوانند خود را با شرایطی که بازار ممکن است به آن‌ها تحمیل کند تطابق دهند.

در تجارت اخلاق داشته باشیم!

ما هر کاری را که برایمان راحت‌تر است انجام می‌دهیم

معمای دشوار اخلاقی را می‌توان به این شکل تعریف کرد: یک اتفاق نامطلوب و ناخوشایند ولی در عین حال مرتبط با اصول یا فعالیت‌های اخلاقی، ما در چنین موقعیت‌هایی چه کاری انجام می‌دهیم؟ آیا راه حل آسان را انتخاب می کنیم یا راه حل اخلاقی را؟ وقتی در یک موقعیت دروغی آسان می تواند یک مشکل بزرگ را پوشش دهد، چه می‌گوییم؟ آیا تعهدات خود را برای شکست زیر دستان زیر پا می گذاریم؟
ما به عنوان یک انسان ممکن است در آزمون‌های اخلاقی سرافراز بیرون نیاییم. برای چه وقتی می‌دانیم کاری اشتباه است، آن را انجام می‌دهیم؟ آیا دیگران را فریب می‌دهیم جون تصور می‌کنیم بازداشت نخواهیم شد؟ آیا مسئولیت‌های خود را با سهل انگاری انجام می‌دهیم چون منطقمان می‌گوید: همین یک بار است؟ آیا راه ‌حل ما برای مقابله با سختی‌های زندگی این چنین است؟
 

ما هر آنچه را باعث پیروزی شود انجام می‌دهیم

تاجران و کاسبان، به طور خاص، بسیار تمایل دارند در تجارت به موفقیت برسند. به تازگی یک گروه از مدیران اجرایی برای تبادل نظر در مورد ایجاد یک کنفرانس ملی سه روزه که چندین هزار مدیر فروش در آن شرکت داشتند، در شرکتی برجسته گردهم آمدند. همان‌طور که گروه‌ها در مورد بخش‌های مختلف کنفرانس مشورت می‌کردند، نایب رئیس شرکت مشتاقانه پیشنهاد کرد: چرا بخشی را به اخلاق اختصاص ندهیم؟ ناگهان سکوتی اتاق را فرا‌گرفت، گویا کسی مرده است. پس از چند دقیقه مکالمه مانند قبل ادامه پیدا کرد. او در برابر این عکس‌العمل دیگر شهامتی برای اظهار عقیده نداشت.
وی در همان روز این فرصت را پیدا کرد که نزد مدیر عامل شرکت رفته و عقیده‌ی خود را در مورد اختصاص بخشی از کنفرانس به موضوع اخلاق بازگو کند. او توقع داشت مدیر عامل با تمام وجود از پیشنهاد وی استقبال کند. ولی بر خلاف تصورش پاسخ داد: مطمئنم همه‌ی مدیران در مورد اهمیت این موضوع اتفاق نظر دارند، ولی برای هر کاری زمان و مکان مشخصی لازم است. جلسه در مورد فروش باید فضایی شاد و پر‌انرژی داشته باشد در حالی که بحث در مورد اخلاقیات موضوعی کسل‌ کننده است. تنها مدیر عامل شرکت چنین عقیده‌ای نداشت بلکه بسیاری از افراد معتقدند پای‌بندی به اصول اخلاقی ممکن است اختیارات و فرصت‌هایشان را محدود کرده و توانایی آنان را برای موفقیت کاهش دهد.

<<انسان‌های نیک کردار دیرتر به موفقیت می‌رسند.>>

 
اگر فردی در موقعیت زیر قرار گیرد و مجبور باشد از دو راه موجود، یکی را انتخاب کند، با یک معمای دشوار اخلاقی رو‌به‌رو شده است: 
  • هر کاری را که لازم است، حتی اگر غیر اخلاقی هم باشد، انجام داده و برنده شود.
  • به اخلاق بها داده و شکست بخورد.

 

ما انتخاب‌های خود را با قانون نسبیت توجیه یا تفسیر می‌کنیم

بسیاری از افراد وقتی در موقعیت‌های شکست قرار می‌گیرند، در همان لحظه و با توجه به موقعیت تصمیم‌گیری می‌کنند.علاقه، تنها قانون بادوام برای تشخیص صحیح از غلط است. 
رهبران یک موسسه خیریه اظهار کردند: 
بر طبق نظر فلچر، کار درست در موقعیت تشخیص داده می‌شود. علاقه می‌تواند همه‌چیز را از قبیل دروغگویی، فریبکاری، دزدی، و... حتی قتل، توجیه کند. این فلسفه به سرعت در دنیای علمی و فلسفی مطرح شد. از سال 1960 تعیین اخلاق درست در موقعیت پیش آمده که به اخلاق موقعیتی نام گرفت، به یک شیوه‌ی معمول در رفتار اجتماعی تبدل شد و بعد از انتشار در دنیای مذهب، علم وسیاست، به دنیای تجارت نیز راه پیدا کرد. نتیجه‌ی این امر را می‌توان در موقعیت‌های اخلاقی امروزه یافت.
حاصل این امر چیزی جز هرج و مرج اخلاقی نیست. هر کسی معیارهای خود را که از موقعیتی به موقعیت دیگر تغییر می‌کند، قبول دارد و همان معیارها را در ذهن خود پرورش می‌دهد.
بنابراین افراد در هر راهی که قدم می گذارند، اگر منطبق بر این الگوی رفتاری باشد، بلامانع است. آسان گرفتن بر خود، میل طبیعی هر انسان است. افراد برای خود با توجه به تمایلات شخصی قضاوت می‌کنند در حالی که برای دیگران اعمالشان را با در نظر گرفتن استاندارهای بسیار مشکل می‌سنجند. این امر بر وخامت اوضاع می افزاید. در یک زمان تصمیمات ما بر مبنای اخلاقیات است و در زمان دیگر اخلاقیات از تصمیمات شخصی ما تبعیت می کند. به این معنی که اگر کاری برای ما خوب باشد، پس پسندیده است.
 

برخی از مسائل در بازارهای تجاری

اگر چه ما خواهان صداقت و سادگی در معاملات هستیم، ولی هنوز در همه‌ی جوانب به این خواسته‌ی خود نرسیده‌ایم. افراد در جامعه‌ی ما سعی می‌کنند جهت رفع مشکلات خود راه‌حل‌هایی را ارائه دهند.

1- اخلاق تربیتی اصلاحی‌) را آموزش می‌دهند:

با نگاهی به دانشگا‌ه‌ها متوجه خواهیم شد وقتی دانشجویان قادر به حل مسائل ساده‌ی جبر نیستند باید آن‌ها را به کلاس‌های تقویتی ریاضی فرستاد.شرکت‌ها، همانند دانشگاه‌ها، کارمندان خود را مجبور به یاد‌گیری اخلاق تربیتی (‌اصلاحی) می‌کنند. شرکت‌ها بنگاه‌های کرایه‌ ای هستند که کلاس‌های اخلاقی و مشاوره‌ای را برای ارتقای سطح رفتاری کارمندان خود برگزار می‌کنند.
این امر سودمند نخواهد بود. از همه بدتر، اینگونه شرکت ها به اخلاق در کسب وکار و تجارت بها نمی‌دهند بلکه به هدف شان از برگزاری کلاس‌های فوق، فرار از مجازات است. شرکت‌هایی که برنامه‌های اخلاقی دارند اگر محکوم به انجام کارهای خلاف شوند در جرایم آن‌ها تخفیف داده می‌شود.

2- آفت کشی اخلاقی انجام می دهند:

نظریه‌ی دیگر درمان متخلفان اخلاقی است. از این نظریه به عنوان آفت‌کشی اخلاقی یاد می‌کند که ایرادی به آن مسئله وارد است. به عنوان مثال: آفت‌کشی در محیط زندگی یک سگ تا زمانی مؤثر است که آن محیط، دست نخورده و بدون تغییر باشد. زیرا آفت‌ها به آن محیط باز می‌گردند.
اگر سیستم‌ها، اهداف و محیط یک سازمان طوری باشد که برای رفتارهای غیر اخلاقی پاداش در نظر گرفته شود، آن‌گاه صرفا با تذکر به افراد در قبال رفتار نادرست آن‌ها نمی‌توان اوضاع را بهبود بخشید.

3- متکی به قانون هستند:

برخی از شرکت‌ها از اجرای امور اخلاقی دست کشیده‌اند و به جای آن در تصمیم‌گیری‌ها قوانین را بر اساس استانداردهای خود تعریف می‌کنند. نتیجه چیزی جز ورشکستگی اخلاقی نیست. در این مورد کوین رولینز اشاره کرده است: در جامعه‌ ای زندگی می‌کنم که قانون در آن نقشی ندارد. وحشتناک‌ترین امر بی‌قانونی است. جامعه‌ای که در آن قانون تنها مرجع برای رفتار اخلاقی است نیز به همین میزان ناپسند به شمار می‌آید. 
الکساندر جمله‌ای زیبا در مورد علم اخلاق در تجارت بیان کرد: خب این امر از لحاظ قانونی پسندیده است.

ایجاد آگهی های تبلیغاتی موثر با چند تکنیک ساده!

 

آگهي ايده محور

در شيوه ايده محور، تاكيد بر تاثير روي فكر مخاطب است. نقش تصوير كمرنگ و بی تاثیر است بشکلی که اگر همان ايده به صورت شفاهي براي مخاطب بيان شود نيز، بيش از نيمي از تاثير خود را خواهد گذاشت و پيام را به مخاطب منتقل خواهد كرد. در اين روش برداشت مخاطب از هوشمندي يا لااقل «هوشمند نمايي» برند، بر ذهن او تاثير گذاشته و او را ترغيب و تشویق مي كند و زمان تاثیر پيام آگهي بر ذهن او را افزايش مي دهد. اگر هم هيجاني در مخاطب ايجاد شود ناشي از درك مفاهيمي است كه به ياري ذهنش به آنها رسيده و از شوق دستيابي به چنين تفكري و نيز حس مشترك ميان خود و پيام دهنده، به هيجان مي آيد.

خلاقيت در اين تكنيك حرف اول را مي زند و گرافيك، صرفا در خدمت دستيابي به ايده، پيام و مفاهيم خلق شده قرار مي گيرد بطوريكه در صورت اجراي ضعيف آگهي، اگرچه پیام بطور کامل توسط مخاطب دریافت می شود، اما او را به افسوس واداشته كه چرا چنين پيام زيبايي با چنين ضعفي بيان شده است.

 

آگهي ديده محور

در اين روش، تاكيد آگهي دهنده بيشتر بر تاثير روي احساسات مخاطب و در نتيجه اجراي آگهي است که از طریق بصری به مخاطب منتقل می شود. كيفيت تصوير و توانايي بالاي طراحي آگهي، حرف اول را مي زند و دقيقا همين كيفيت است كه مخاطب را مجذوب مي كند. تماشاي تصاوير مختلف، كمك زيادي به رسيدن به ايده هايي در اين قالب مي كند. اكثر آگهي هايي كه طراح و گرافيست آن، خود مدير خلاقيت نيز بوده، از اين تكنيك پيروي مي كند. تصوير استفاده شده در آگهي بواسطه كيفيت ويژهاي كه دارد، مخاطب را به هيجان مي آورد كه ناشي از قدرت برند و يا لااقل «قدرت نمايي» است و اين هيجان باعث ماندگاري در ذهن مي شود. اگرچه گاهي تصاوير بكار رفته در آگهي هاي خلق شده چنان تاثيرگذار است كه مخاطب نام برند و هدف او را فراموش مي كند و فقط جذابيت تصوير را به ذهن مي سپارد.

 

ايده و ديده محور

در هر چيز ميانه روي مناسب و توصيه شده است. اگرچه افراط و تفريط در تبليغات بسيار توصيه شده زيرا به جلب توجه كمك مي كند. اما ميانه روي در تبليغات نيز ميتواند به معناي استفاده توأمان از افراط و تفريط باشد كه با توجه به دو روش ذكر شده، مي تواند هم به «هوشمندنمايي» و هم به «قدرت نمايي» برند كمك كند و در نتيجه هم بر فكر و هم بر احساسات مخاطب تاثير مطلوب بگذارد. اما خود ايده ها گاهي ذاتا «ايده گرا» يا «ديده گرا» هستند كه باعث ايجاد رويكردهاي مختلفي در خلق آگهي ها مي شوند. در واقع هيچ مدير خلاقيت يا طراح آگهي، ابتدا سبك را انتخاب نمي كند، بلكه خود ايده ممكن است ذاتا «منطق گرا» يا «حس گرا» باشد و روش اجرا را معطوف به يكي از روشهای فوق كند

 
  BLOGFA.COM